پسرم
پسرم
روزیکه تو کوچک بودی
من بزرگ بودم
حالا تو بزرگ شدی
و من کوچک
آنوقت من جوان بودم
و تو بچه
حالا که تو جوان شدی
من پیر
من تو را با جان و دل پروریدم
و شبهارا تا
صبح نخوابیدم
که تو بخوابی
و کم کم شاهد
رشد تو بودم
تا اینکه بزرگ شدی
و حالا برای خودت مردی
الآن که من بچه ام و تو بزرگی
حالا که من حساس
و زودرنج شدم
تو باید درکم کنی
پسرم بی تفاوت
ازکنارم نگذر
تو بمن نیاز داشتی
و حالا من به تو
ایثار کردم برای تو
من فقط از تو محبت میخواهم
این را هم تو از من ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی